جدول جو
جدول جو

معنی گرگ پا - جستجوی لغت در جدول جو

گرگ پا
گیاهی با شاخه های کوتاه و برگ های ریز به هم فشرده، پای گرگ، پنجه گرگی
تصویری از گرگ پا
تصویر گرگ پا
فرهنگ فارسی عمید
گرگ پا
گیاهی است از گروه گرگ پایان از دسته نهانزادان آوندی که برروی ساقه آن برگهای کوچک بهم فشرده بسیار روییده میشود و از این جهت ظاهرا بخزه ها شبیه میگردند. تقسیمات ساقه و ریشه آن همیشه دوتایی است. زایش این گیاه بوسیله هاگ است. هاگدانهای آن در بغل برگها قرار دارد و محتوی هاگ زرد رنگ فراوانند که بصورت غباری بسیار نرم و مورد استفاده دارو سازان میباشد و آنرا گرد لیکوپود نامند کبریت نباتی مسکیه پای گرگ پنجه گرگ پنجه گرگی: خجسته را بجز از خرد پاندارد گوش بنفشه را بجز از گرگ پاندارد پاس. (منوچهری) یا گرگ پایان. (جمع گرگ پا) گروهی از گیاهان نهانزاد آوندی که دارای برگهای کوچک ساده و متعددند و بدو راسته ایزسپره و هترسپره تقسیم میشوند. نمونه راسته اول گیاه پنجه گرگ است و نمونه راسته دوم سلاژینلا میباشد پنجه گرگیان پای گرگیان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گرگ پو
تصویر گرگ پو
پوینده و دونده مانند گرگ، گرگ تاز، گرگ دو
فرهنگ فارسی عمید
پا، پیش آمد: خوب پر و پا برایش افتاده. یا از پر و پا افتادن، سخت خسته و درمانده شدن، سکوت و آرامش یافتن، بی طاقت شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرگ پیر
تصویر گرگ پیر
کنایه از پیر جنگ دیده و کارآزموده، برای مثال ز باران کجا ترسد آن گرگ پیر / که گرگینه پوشد به جای حریر (نظامی۵ - ۸۲۹)،
کنایه از زیرک، مکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنگ پا
تصویر سنگ پا
نوعی سنگ سوراخ سوراخ بسیار سخت است که در حمام چرک پا را با آن پاک می کنند، سنگ خاز، سنگ سودا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گریزپا
تصویر گریزپا
فراری، گریزان، کسی که زود از برابر کسی یا چیزی بگریزد
فرهنگ فارسی عمید
کشنده گرگ، یکی از گونه های اقونیطون است که بنام قاتل الذئب نیز نامیده میشود
فرهنگ لغت هوشیار
سگی که مادرش گرگ باشد، سگی که گرگ مانند باشد: زان گرگ سگان اژدها روی نازرده بر او یکی سرموی. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
مانند گرگ دویدن هروله: کهنه گر گاویی برابر داشت کرد در پای و گرگ دو برداشت. (جامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرگ دم
تصویر گرگ دم
صبح کاذب عمودالصبح دم گرگی
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه مانند گرگ تازد آنکه بهر وله رود: صیادی سگی معلم داشت ازین پهن بری... گرگ تازی نهنگ یازی چون صرصر در صحرا
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه گرگ را ببازی گیرد: چندانکه باز یوسف مشغول تر کتاز است در خاطر زلیخا غوغای گرگ باز است. (طاهر وحید)
فرهنگ لغت هوشیار
پیرامون تخت، جای نشستن، یا گرد پا نشستن، مربع نشستن چهار زانو نشستن: هر که سروری ندارد و مخدومی ندارد... نیک بی ادب باشد و اخلاق ناپسندیده دارد چنانکه کافرخطایی گرد پا می نشیند و اخ و تف می کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گریزپا
تصویر گریزپا
فراری، بی دوام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرگ آسا
تصویر گرگ آسا
گرگ مانند مانند گرگ
فرهنگ فارسی عمید
کبوتری را گویند که بر روی استخوان کف پایش پرهای فراوان موجود باشد پرپای مسرول ورشان. توضیح باید دانست که استخوان کف پا در پرندگان بطور عمود بر پنجه ها قرار گرفته و ظاهرا بجای استخوان ساق مینماید. خرخاکی خرخدا حمارالبیت پر پایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رد پا
تصویر رد پا
نشان و اثر پا بر روی زمین
فرهنگ فارسی عمید
پیرامون تخت، جای نشستن، یا گرد پا نشستن، مربع نشستن چهار زانو نشستن: هر که سروری ندارد و مخدومی ندارد... نیک بی ادب باشد و اخلاق ناپسندیده دارد چنانکه کافرخطایی گرد پا می نشیند و اخ و تف می کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردپا
تصویر گردپا
گردپای، پیرامون تخت، جای نشستن
گردپا نشستن: مربع نشستن، چهار زانو نشستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرپا
تصویر گرپا
شبدر
فرهنگ لغت هوشیار